به گزارش تابناک کهگیلویه و بویراحمد، سید حسین رهی فعال فرهنگی و رسانه ای طی یادداشتی نوشت : قدر مسلم سید محمد موحد با همهی ترفندها و شگردهای خود و اطرافیانش به پایان عمر سیاسی و افول نمایندگی و به تعبیر ورزشکاران به پایان خط رسیده است.
اگرچه او با وجود نمایندگی طویل المدت، لقب نامتناسب و نازیبای سناتوری را با خود یدک میکشد، اما کهگیلویه بزرگ در دورانش در موضوعات؛ توسعه، اشتغال، آبادانی، رفاه و برون رفت از محرومیت، بهاری به خود ندید.
اگرچه سینه چاکانش ناگزیرند خدمات نظام مقدس جمهوری اسلامی خاصه عملکرد همه با هم جهاد سازندگی، آبادانی سپاه پاسداران و دولتهای مختلف را تحت عنوان خدماتش مصادره به مطلوب نمایند، اما خودش به این امر واقف است که با وجود نماینده بودن در دوران وفور پول و اعتبار و سازندگی در آن سالیان متمادی، کاری از پیش نبرد و اکنون و در این دوران پیری ، درختی که در سایه اش بنشیند و مردم را در حین استفاده از ثمره اش نظاره کند، نکاشته است.
برخی از اطرافیانش مجبورند اعتراف کنند که آن زمان توقع و مطالبات مردم چیز دیگری بود نه نواقص و درخواستهای امروزی، اما باز از پاسخ دادن به این سوال که چرا خودش برای امورات توسعهای و زیرساختی برنامهای بلند مدت نداشت؟! عاجزند و طفره میروند؛ بنابراین بر کسی پوشیده نیست که پاشنه آشیل آقای موحد انجام کارهای توسعه ای، زیربنایی و اشتغالزایی است.
او در دوران نمایندگی اش چالشها و فراز و فرودهای بسیار به خود دید. از آتش زدن فرمانداری دهدشت در پسا انتخابات تا استقبال با پرتاب لنگه کفش در حضور رئیس جمهور وقت تا ماجرای شناسنامهها در بهبهان، رد صلاحیت و تعهدات به شورای نگهبان در خصوص تأیید مجدد صلاحیت تا رسیدن دورهی عزت پوشالی و النهایه؛ پشت کردن و گسست مردم به ستوه آمده که جریان سیاسی اش شبیه است به تسبیح پاره شده.
از ترفندها و شگردهای خود و اطرافیانش سخن به میان آمد که فعالان سیاسی و اجتماعی و حتی قاطبهی مردم نمونهها و مصادیق فراوان به ذهن و خاطر دارند که اوج آن بنام بازگشت عزت (پوشالی) در دورهی پیشین بود که به لطایف الحیل و به مصداق ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شدند تا بر صندلی بهارستان جلوس کرد.
شنیدهها حکایت از آن دارد که مثلاً یک پست مدیریتی به چندین نفر نوید داده شد.
وعدهی اشتغال و بکارگیریها الا ماشاءالله.
تخطئهی رقیب به هر شیوه حتی ناجوانمردانه
وعده ریاست مجلس شورای اسلامی و عضویت در کمیسیونهای خاص که البته نتیجهی آن؛ بلاتکلیفی کمیسیونی و سردرگمی چند ماهه در راهروهای مجلس بود به نحوی که حیثیت حوزه انتخابیه خدشه دار شد.
القصه؛ پروژهها و طرحهای فعال کهگیلویه بزرگ به کما رفتند و عنکبوت فرصت طلب بر سر دربشان تار تنید..
مضاف بر همه اینها مردم شریف به خوبی میدانند که سید محمد موحد از نظر جسمی به کهولت سن رسیده و بالتبع انگیزهها و ظرفیتها فروکش کرده و به رغم استفاده از فرصت صغر سنی، اما لاجرم بازنشسته است و البته و هرگز در این اندیشه نبوده و نیست که علیرغم وجود استعدادها و نخبگان متعدد، نماینده پروری نموده و فرصت و عَلَم را به دیگری واگذارَد.(نماینده پروری پیشکش حتی حاضر به کاندیدا پروری هم نشد.)
سخن در این مقال زیاد است، اما. به جمیع جهات؛ پرندهی اقبال از روی شانه اش پر کشیده و بسان پاییز طبیعت، مردم به ستوه آمده فوج فوج از او جدا شده و قریب به اتفاق مسیر توسعه و سازندگی را در انتخاب مهندس عدل هاشمی پور میدانند و آیندهی کهگیلویه بزرگ را فقط با او هموار و روشن میبینند و بعضاً از مردم حلالیت میطلبند و جز معدود افرادی که به هر دلیل خود را مدیون میدانند اگرچه سنگر را خالی میبینند، اما ناگزیر به ماندند و حَرَجی هم بر آنان نیست. اما لازم است بدانند که اگر خود را بدهکار آقای موحد میپندارند آنها نیز سالیان سال برایش زحمت و مرارت کشیده اند؛ بنابراین پرواضح است که.
جناب موحد گرفتار برگ ریزان و پاییز سیاسی است و صد البته پاییزی ماندگار.
به عبارت جامع و بهتر؛ سناتوری خود را با خزان پاییز سیاسی به پایان میرساند.