هر کسی دوست دارد تا در دنیا در صحت و سلامتی جسم و روح زندگی کند و از بیماری در امان باشد. از نظر آموزههای دینی صحت و سلامت تن و روان شرط عبادت و دستیابی به کمالات والای انسانی است؛ زیرا تن رنجور ناتوان از انجام واجبات و عباداتی است که انسان را به کمال میرساند. بر اساس دستور عملی که بر روی یکی از سردرهای بهشت نگاشته شده، کمگویی، کمخوری، کمخوابی و کمجماعی مهمترین عوامل صحت و سلامت جسم و روح است. نویسنده در این مطلب این آموزههای بهشتی را بر اساس آیات و روایات تبیین کرده است. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
نقش سلامت تن و روان در کمالیابی انسان
انسان موجودی مرکب از جسم و روح است. روان که به زبان عربی به نفس تعبیر میشود، همان روح و جان مجردی است که در ماده دمیده میشود.
نفس و روان آدمی چنانکه خداوند در آیه ۱۴ سوره مومنون میفرماید در پیدایش خود نیازمند بدن است؛ چنانکه در انجام کارهایش نیز نیازمند تن است. البته نفس با مرگ، تعلقش به بدن مادی را از دست میدهد، ولی بر اساس آموزههای اسلام و فلسفه اسلامی همواره دارای جسم خواهد بود، حالا چه این جسم، یک عنصر کثیف مادی و خاکی باشد، یا جسم مثالی و برزخی و یا جسم لطیف اخروی در جهانی دیگر باشد که همه عناصرش دارای حیات است.(عنکبوت، آیه ۴۶)
پس انسان اگر بخواهد در جهان مادی و خاکی دنیوی وجود داشته و کاری انجام دهد، لازم است که از بدن مادی و جسم خاکی بهرهمند باشد و اگر این بدن در صحت وسلامت کامل نباشد، نفس و روان آدمی هم نمیتواند به اهداف کمالی خود دست یابد. بر اساس قاعده معروف «من فقد حسا فقد فقد علما؛ هر کسی حسی را از دست دهد، به تحقیق علمی را از دست داده است» هر عضوی از اعضای بدن آدمی نقشی در کمال یابی دارد که دیگر اعضا نمیتوانند جایگزین واقعی و کامل آن عضو مفقود و ناقص باشند.
از آیات قرآن به دست میآید که هر گاه به دلایل و عوامل عارضی و تغییر شرایط بدنی مانند نقص و بیماری، انسان ناتوان از درک و فهم حقایق باشد و نتواند به معرفت صحیح دست یابد(نساء، آیه ۱۷؛ انعام، آیه ۵۴؛ نحل، آیه ۱۱۹) یا عاجز از انجام کاری شود، عذرش برای عدم شناخت و معرفت یا ترک عمل واجب و حتی انجام عمل حرام مانند مردهخواری در یک محدوده زمانی و مقدر پذیرفته میشود.(بقره، آیات ۱۸۴ و ۱۸۵ و ۱۹۶؛ نور، آیه ۶۱؛ فتح، آیه ۱۷ و آیات دیگر)
البته این عذر شرعی از سوی خداوند پذیرفته میشود، اما باید دانست به همان میزان از رسیدن به کمالات باز میماند. انسان بیمار نمیتواند روزه بگیرد و نماز بخواند یا به تمام و کمال این اعمال عبادی را انجام دهد؛ و عذرش هم پذیرفته است اما در عین حال انجام صحیح و تمام هر عمل عبادی نقش بر روان و جان آدمی میزند که هویت او را برای آخرت میسازد. در حقیقت صقحه وجود هر فردی با هر فکر و عملی نقش برجستهای میگیرد و اندک اندک ماهیت و هویت او را تغییر میدهد. این گونه است که در مسیر سقوط یا صعود قرار میگیرد. پس یا سنگ خارا (بقره، آیه ۷۴) یا گیاه خشک(اعراف، آیه ۱۷۹؛ جن، آیه ۱۵) یا حیوان و چارپا(اعراف، آیه ۱۷۹) میشود یا آنکه رنگ خدایی گرفته، خدایی شده(بقره، ایه ۱۳۸) و در اوج قرار میگیرد.
به هر حال، سلامت جسم نقش اساسی برای نفس و روان آدمی دارد؛ چرا که نفس و روان آدمی در جسم مادی و خاکی پدیدار شده و انشاء یافته است(مومنون، آیه ۱۴) و در انجام کارها و رشد و کمال خود نیازمند بدان است. پس نقص عضو و بیماری به معنای ناتوان و از انجام کارها و دستیابی به کمالات خواهد بود.
چهار آموزه بهشتی برای صحت و سلامت تن و روان
در آموزههای اسلام برای صحت و سلامت و بهداشت جسم و روح توصیههای بسیاری شده است. اصولا بخشی از آموزههای اسلامی مرتبط با پاکی جسم و نفس و تن و روان است. حوزه بهداشت و سلامت و درمان برای حفاظت از تن در راستای مراقبت از روان و رشد و تعالی آن ، بسیاری از احکام اسلامی را با خود همراه کرده است.
اسلام به بهداشت جسم و روح بسیار اهمیت میدهد؛ زیرا تن نه تنها مرکب رهوار روان بلکه عامل تکامل و تطور آن است. از همین رو تن و روان در یکدیگر تاثیر متقابل دارند و صحت و سلامت هر یک در آن دیگری نیز تاثیر گذاشته و به همان منوال بیماری و ناخوشی هر یک در دیگری تاثیرگذار است.
یکی از آموزههایی که پیامبر(ص) از سفر معراج و اسراء برای بشریت آورده، آموزههایی است که در سردرهای بهشت و دوزخ نوشته شده و ۵۳ آموزه الهی و راهنمای زندگی و فلسفه و سبک زندگی اسلامی و الهی است. پیامبر(ص) چنانکه عبدالله بن مسعود نقل میکند در سفر معراجی خود به بهشت و دوزخ بر سر در هر یک از درهای هشت گانه بهشت و هفت گانه دوزخ دستورهایی را دیده و برای مردم به ارمغان آورده است. از جمله در روایت است: وعلى الباب الثالث مکتوب: لا إله إلا الله ، محمد رسولالله، علی ولیالله، لکل شئ حیله وحیله الصحه فی الدنیا أربع خصال : قلّه الطّعام، و قلّه الکلام، و قلّه المنام، و قلّه الشّهوه. (قله الکلام ، وقله المنام، وقله المشی، وقله الطعام)؛ و بر در سوم بهشت نوشته شده است: لا إله الا الله، محمّد رسولالله، علىّ ولیّالله. برای هر چیزی چارهای است و چاره صحت در دنیا چهار خصلت است: کمخوری، کمگویی، کمخوابی و کمجماعی.(البته در نسخه دیگر آمده: کمگویی، کمخوابی، کمروی و کمخوری)
اصل این خبر در روضه کافی آمده است و کتب دیگر از کتاب بحار الانوار، ج ۸، ص ۱۴۴ و کتاب الفضایل، ص ۱۵۲ و ۱۵۳ و تحریر المواعظ العددیه، ص ۴۷۸ آن را نقل کردهاند.
کم خوری
نخستین آموزهای که در صحت و سلامت جسم و جان نقش دارد، کمخوری است. در آموزههای اسلامی از پرخوری نهی شده است. خداوند در قرآن حکم روزه را صادر کرده تا مردم عادت کنند شهوت غذایی خود را نگه دارند و شکم خویش را پر نکنند؛ زیرا پرخوری ضررهای بسیاری دارد که از جمله آنها انواع بیماریهاست. از همین رو در روایات درباره یکی از حکمتها و علل و فواید روزه گفته شده است: صوموا تصحوا؛ روزه بگیرید تا سلامت باشید. (بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۵۵)
از نظر عقلی و آموزههای اسلامی این معنا ثابت است که پرخوری موجب بیماری است و به اقتصاد خانوار نیز زیان وارد میکند و هزینههای اقتصادی خانوار را افزایش میدهد. امام على علیهالسلام میفرمایند: مَنْ کَثُرَ أَکْلُهُ قَلَّتْ صِحَّتُهُ، وَثَقُلَتْ عَلَى نَفْسِهِ مُؤْنَتُهُ؛ هر که خوراکش زیاد باشد سلامتیاش کم باشد وبار زندگى بر دوش او سنگین شود.(غررالحکم: حدیث ۸۹۰۳)
از دیگر آثار بد پرخوری میتوان به بوی بد دهاناشاره کرد. معده پر بهطور طبیعی مرکز تصاعد گازهای بد خواهد بود؛ هر چه معده انباشتهتر باشد به همان میزان بوی بد از شخص بیشتر خواهد شد. کسانی که خواهان بوی خوش از دهان هستند باید به کمخوری رو آورند. امام على(ع) میفرمایند: کَثرَهُ الأَکلِ تُذفِرُ؛ بسیار خوردن، گندبویى مىآورد.(غرر الحکم ، حدیث ۷۱۲۱)
آن حضرت پرخوری را عامل بسیاری از بیماریها میداند و میفرماید: کُلُّ داءٍ مِنَ التُّخَمَهِ ما خَلاَ الحُمّى؛ فَإِنَّها تَرِدُ وُروداً؛ هر بیمارىاى از پُرخورى است، مگر تب، که ناگاه به بدن درمىآید.(الکافی، جلد ۶، صفحه ۲۶۹، حدیث ۸)
پس کسی که پرخوری میکند نمیتواند امید صحت و سلامت تن را داشته باشد چرا که به فرموده امام علی(ع) پرخوری با سلامت جمع نمیشود. چنانکه میفرمایند: لا صِحَّهَ مَعَ النَّهَمِ؛ با پُرخورى، تندرستىاى نخواهد بود.(بحار الأنوار، جلد ۶۲، صفحه ۲۶۸، حدیث ۵۲)
براساس روایات اسلامی، کمخوری تنها به صحت و سلامت تن مربوط نمیشود، بلکه در حوزه روان و نفس نیز آثار مثبتی به جا میگذارد. به عنوان نمونه پیامبراکرم (صلىالله علیه و آله) میفرمایند: مَنْ قَلَّ طُعْمُهُ صَحَّ بَطْنُهُ وَصَفَا قَلْبُهُ، وَمَنْ کَثُرَ طُعْمُهُ سَقُمَ بَطْنُهُ وقَسَا قَلْبُهُ؛ آنکه غذا کم خورَد، معدهاش سالم ماند و صفاى دل یابد و هر که پرخور باشد معدهاش بیمار و قلبش سخت شود.(تنبیه الخواطر: ج ۱ ، ص ۴۶) پس یکی از عوامل قساوت قلب و سنگدلی پرخوری است و انسانی که کمخوری را معیار تغذیه خویش قرار داده افزون بر سلامت تن، و از سلامت روح برخوردار بوده و لطافت قلب و روان را برای خود رقم میزند.
آیات قرآن بیان میکنند که انسانهایی که دچار قساوت قلب میشوند، فهم و ادراک درستی از حقایق هستی نخواهند داشت و در برابر آموزههای حقانی قرآن و وحی واکنش مثبت نشان نمیدهند. روان آنان گرفتار دنیا شده و به تعبیر قرآن جام قلب آنان وارونه خواهد شد بهطوری که باران رحمت وحی الهی بر جام دل آنان نخواهد نشست و آن را از خود دور میکنند. اینگونه است که رو به زمین در آن خواهند بود(اعراف، آیه ۱۷۹) و رو به آسمان و ملکوت نخواهند داشت. پیامبراکرم در این باره میفرمایند:لا یَدْخُلُ مَلَکُوتَ السَّمَاواتِ والأرْضِ مَنْ مَلَأَ بَطْنَهُ؛ کسى که شکم خود را پر کند، به ملکوت آسمانها و زمین وارد نشود.(تنبیه الخواطر: ج ۱، ص۱۰۰)
کسانی که دچار پرخوری هستند گرفتار سنگینی وزن و کمتحرکی نیز خواهند شد و همین موجب میشود تا انسان در انجام واجبات و اعمال عبادی ناتوان شود. حضرت محمد مصطفی(ص) در جایی دیگر به این امور اشاره کرده و میفرمایند: إیَّاکُمْ وَفُضُولَ المَطْعَمِ؛ فإنَّهُ یَسِمُ القَلْبَ بِالقَسوهِ ، وَیُبْطِئُ بِالجَوارِحِ عَنِ الطّاعَهِ، وَیُصِمُّ الهِمَمَ عَنْ سَمَاعِ المَوْعِظَهِ؛ از پرخورى بپرهیزید که دل را سخت مىکند و اعضاى بدن را در اطاعت خدا تنبل مىسازد و همّتها را از شنیدن پند و اندرز ناشنوا مىکند.(بحارالأنوار: ج ۷۷، ص ۱۸۲، ح ۱۰)
پس پرخوری تنها به حوزه سلامت تن زیان نمیرساند بلکه به حوزه روان و بلکه حتی عبادات که عامل کمالیابی انسان است نیز ضرر وارد میکند. امام صادق(ع) میفرمایند: لَیْسَ شَیْءٌ أضَرَّ لِقَلْبِ المُؤْمِنِ مِنْ کَثْرَهِ الأکْلِ، وَ هِیَ مُورِثَهٌ لِشَیْئَیْنِ: قَسْوَهًِْ القَلْبِ، وَهَیَجَانِ الشَّهْوَهِ؛ براى قلب مؤمن چیزى زیانبارتر از پرخورى نیست. پرخورى موجب دو چیز مىشود: سنگدلى و تحریک شهوت.(مستدرکالوسائل: ج۱۲، ص ۹۴، ح ۱۳۶۱۵)
در این روایت غیر از سنگدلی و قساوت به مسئله تحریک شهوت نیز اشاره شده است؛ زیرا کسانی که گرفتار پرخوری هستند از نظر شهوت جنسی نیز دچار افراط خواهند شد؛ چراکه افزایش عناصر مادی در تن در جاهایی خود را نشان میدهد که از جمله آنها افزایش تمایل جنسی است. زیادهروی در شهوت نیز چنانکه خواهد آمد زیانهای بسیاری دارد که اسراف و گرایشهای انحرافی و خطرساز جنسی از جمله بازتابهای آن است. از همین رو امام على(ع) میفرمایند: نِعْمَ عَوْنُ المَعاصِی الشِّبَعُ؛ سیرى، چه یاور خوبى براى گناهان است.(غررالحکم: حدیث ۹۹۲۲) پس انسانی که پرخوری میکند کاری میکند که به جای انجام طاعت گرفتار معصیتهای گوناگون شود و خود را به سمت تباهی و بدبختی ابدی سوق دهد؛ زیرا پرخوری عامل بسیاری از معصیت هاست. در حالی که خداوند در آیاتی از جمله آیه ۲ سوره مائده از مومنان میخواهد تا در کارهای خیر و نیک و تقوا همکاری داشته باشند نه در کارهای گناه و تجاوزگری.
کمگویی
دومین دستور و آموزه بهشتی برای سلامت تن و روان، کم گویی است. در آیات و روایات پرگویی را آفت بسیاری از مشکلات بهویژه برای روان آدمی دانستهاند. انسان پرگو دچار بیهوده گویی و یاوهگویی و دروغ و غیبت و تهمت و دیگر گناهان زبانی میشود.
همانگونه که هیچ عبادتی نزد خداوند برتر از سخن حق نیست، هیچ گناهی بالاتر از سخن باطل نمیباشد. این را هم باید توجه داشت، همانطور که بیشتر گناهان با زبان انجام میشود قسمت مهمّی از عبادات و اعمال نیک از قبیل ذکر خدا، ارشاد مردم ، تعلیم و تربیّت، امر به معروف و نهی از منکر و جهاد نیز، با سخن گفتن و زبان انجام میشود. از همین رو امام صادق(ع) میفرماید: کَلامٌ فى حَقٍّ خَیرٌ مِن سُکوتٍ عَلى باطِلٍ؛ سخن گفتن درباره حق، از سکوتى بر باطل بهتر است.(من لا یحضره الفقیه ج ۴، ص ۳۹۶)
البته کمگویی زمانی فضیلت و خوی نیکوست که انسان با سکوت خویش به تفکر و تدبر در آیات آفاق و انفس بپردازد نه آنکه با خیالات و اوهام، خود را مشغول دارد که همین عامل بسیاری از انحرافات فکری و رفتاری است. از همین رو امام على(ع) می فرماید: إِنَّ المُؤمِنَ... إذا سَکَتَ فَکَّرَ... وَ المُنافِقُ إِذا سَکَتَ سَها؛ سکوت مؤمن تفکر و سکوت منافق غفلت است.(تحفالعقول ص۲۱۲)
چنین سکوتی ارزش دارد، وگرنه اگر سکوت کند و حتی با سکوتش کمک به گناه کند؛ چنانکه ترک امر به معروف زبانی چنین اقتضایی دارد، نمیتوان آن را سکوت مثبت دانست بلکه سکوت در جای خودش و سخن گفتن در مقامش ارزش دارد. آنگونه که شاعر گوید: کم گوی و گزیده گوی چون در.
پیامبر(ص) درباره سخن و سکوت به جا میفرماید: خَیرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَیرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِ الَّذى یَعِى الخَیرَ مَملُوٌّ مِنَ الخَیرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِن اَنصَتَ اَنصَتَ مَأجورا؛ بهترین قلبها، قلبى است که ظرفیت بیشترى براى خوبى دارد و بدترین قلبها، قلبى است که ظرفیت بیشترى براى بدى دارد، پس عالىترین قلب، قلبى است که خوبى را در خود دارد و لبریز از خوبى است. اگر سخن بگوید، سخنش درخور پاداش است و اگر سکوت کند، سکوتش درخور پاداش است.(جعفریات، ص ۱۶۸)
پس چنین سبک زندگی در سخن و سکوت است که ارزش دارد و بهعنوان کمال ادب و مروت دانسته میشود چنانکه امام صادق(ع)میفرماید: کَمالُ الاَدَبِ وَالمُروَهِ سَبعُ خِصالٍ: اَلعَقلُ وَ الحِلمُ، وَالصَّبرُ، وَالرِّفقُ، وَالصَّمتُ، وَحُسنُ الخُلقِ وَ المُداراهُ؛ کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردبارى، صبر، ملایمت، سکوت، خوشاخلاقى و مدارا.(بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۳۲۵، ح ۱۴)
بنابراین، نمیتوان هر سکوتی را خوب و ارزشی دانست و هر سخن گفتنی را نادرست ارزیابی کرد؛ بلکه سکوتی که همراه با فکر و تفکر باشد ارزش مییابد. پیامبر(ص)میفرماید: اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِخلاصِ فِى السِّرِّ وَ العَلانیَهِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَن قَطَعَنى و اَن یَکونَ صَمتى فِکرا وَ نَظَرى عِبَرا؛ پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسى که به من ظلم کرده، بخشش به کسى که مرا محروم کرده، رابطه با کسى که با من قطع رابطه کرده و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم براى عبرت باشد. (کنزالفوائد، ص ۱۸۴)
سکوت بجا و ارزشی آثار و برکات بسیاری دارد که از جمله آنها کسب فضایل اخلاقی و تعالی و کمالات است. بهعنوان نمونه امام صادق(ع)میفرماید: عَلَیکَ بِالصَّمتِ، تَعد حَلِیماً، جاهِلاً کُنتَ اَو عالِماً، فَاِنَّ الصَّمتَ زَینٌ لَکَ عِندَ العٌلَماءِ وَ سِترٌ لَکَ عِندَالجُّهالِ؛ عالم باشى یا جاهل، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى. زیرا خاموشى نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است.(مستدرک، ج ۹، ص۱۷)
کمگویی موجب میشود تا انسان به حکمتهای الهی دست یابد و از گناهان گوناگون زبان و مانند آنها در امان بماند و در مسیر کمالی گام برداشته و از آسیب پرگویی در امان ماند. امام موسی کاظم(ع)میفرماید: قِلَّهُ المَنطِقِ حُکم عَظیمٌ، فَعَلَیکُم بِالصَّمتِ فَانَّهُ دَعَهٌ حَسَنَهٌ وَ قِلَّهُ وِزرٍ وَ خِفَّهٌ مِنَ الذُّنوبِ؛ کمگویی، حکمت بزرگی است، بر شما باد به خاموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است. (بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۲۱)
چنانکه گفته شد، انجام هر یک از این آموزههای بهشتی به آدمی کمک میکند تا در مسیر کمالی رشد کرده و از مشکلات رهایی یابد؛ زیرا شیطان از راه زبان انواع گناهان را بر جان و روان آدمیتحمیل میکند. پیامبر(ص)میفرماید: عَلَیکَ بِطولِ الصَّمتِ فَانَّهُ مَطرَدَءٌ لِلشَّیطانِ وَ عَونٌ لَکَ عَلَی أمرِ دینِکَ؛ خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین، یاور توست.(بحارالانوار ج۶۸ ص۲۷۹)
سکوت همچنین موجب جلب محبت میشود؛ زیرا به طور طبیعی پرگویی به معنای پرخطایی و پر اشتباهی است و بلکه حتی موجب میشود که مخاطب برداشت نادرستی داشته باشد و از سخن شما ناراحت شود در حالی که شما قصد و معنای زشتی نداشتید ولی برداشت اشتباه موجب دلخوری میشود. پس اگر سکوت کنیم این اشتباه و سوءبرداشت نیز نخواهد بود و محبت دیگران نیز جلب میشود. امام رضا(ع)میفرماید: مِن عَلَاماتِ الفِقهِ الحِلمُ وَ العِلمُ و الصُمتُ، إنَّ الصَّمتَ بَابٌ مِن أبوابِ الحِکمَهِ، إنَّ الصَّمتَ یَکسِبُ المَحَبَّهَ، إنَّهُ دَلیلٌ عَلَی کُلِّ خَیر؛ از نشانههای فهم عمیق و درست، بردباری، دانش و سکوت است. سکوت دری از درهای حکمت است. سکوت محبت میآورد و راهنمای هر خیری است.(اصول کافی، ج۲، ص۱۱۳، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث۱)
امام صادق(ع)نیز میفرماید: لَایَزَالُ العَبدُ المُؤمِنُ یُکتَبُ مُحسِناً مَادَامَ سَاکِتاً فَإذَا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحسِناً أو مُسِیئاً؛ بنده مومن مادام که خاموش است جزء نیکان شمرده میشود، پس هرگاه زبان بگشاید، یا نیکوکار است یا بدکار.(اصول کافی، ج۲، ص۱۱۶، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث۲۱)
به هر حال، پرگویی ضمن آنکه قوای آدمی را تحلیل میبرد موجب میشود تا روان آدمی نیز دچار بیماریها و گناهان و اموری شود که رهایی از آن سخت خواهد بود.
البته در این مسئله باید به تفاوت جنسیتی نیز توجه داشت. میزان به کارگیری کلمات در زنان همواره بیشتر از مردان است؛ زیرا نیازهای عاطفی وتربیت کودک و مانند آنها موجب میشود تا زن به زبان بهعنوان مهمترین ابزار برای پیشبرد اهداف و امور زندگی بیشتر توجه و عنایت داشته باشد و مردان به جای آن به تفکر و تعقل بیشتر نیاز دارند و سکوت لازمه تفکر و تعقل است.
کمخوابی
خواب یک نیاز فیزیولوژیک بدن است که باعث بازسازی تعادل جسمی، روحی و حفظ انرژی در شخص میشود. مرکز تنظیم خواب در ساقه مغز قرار دارد و ما به طور متوسط در شبانهروز به ۷ تا ۸ ساعت خواب نیازمندیم. تحقیقات نشان میدهد خواب کمتر از ۳ ساعت و نیم و بیشتر از ۸ ساعت و نیم، احتمال مرگ و میر را تا ۱۵ درصد افزایش میدهد. بنابراین کمخوابی و پرخوابی هر دو میتوانند خطرساز باشند. خواب زیاد بیماری نیست، بلکه نشانه بیماری میباشد. افرادی که بیش از حد میخوابند نسبت به سایر افراد، بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماریهایی نظیر دیابت و چاقی قرار دارند. افرادی که از نظر بدنی سالم بهنظر میرسند و از منظر پزشکی چاق به شمار نمیآیند، نمیتوانند زیاد بخوابند و حتی اگر خود نیز بخواهند نیز نمیتوانند خواب بیش از حد داشته باشند. گاهی هنگامیکه بیش از حد میخوابید، نسبت به خود خشمگین میشوید که این حالت به تدریج میتواند تأثیری منفی بر عزت نفس داشته باشد.
پرخوابی موجب میشود تا انسان فرصتهای بینظیر عمر را از دست بدهد و نتواند به کمالات دست یابد؛ بهویژه آنکه بخش اعظم دریافتهای وحیانی و الهامیدر شب اتفاق میافتد و انسان در شب است که میتواند با تدبر در قرآن و تفکر در آیات آفاق و انفس در مسیر کمالی گام بردارد و به عبادت شبانه و تهجد آن بپردازد که عامل مهم کسب مقام محمود است. خداوند خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: در حقیقت، پروردگارت مىداند که تو و گروهى از کسانى که با تواند، نزدیک به دو سوّم از شب یا نصف آن یا یک سوّم آن را [به نماز] برمىخیزید، و خداست که شب و روز را اندازهگیرى مىکند. [او] مىداند که [شما] هرگز حساب آن را ندارید، پس بر شما ببخشود، [اینک] هرچه از قرآن میسّر مىشود بخوانید. (مزمل، آیه ۲۰)
در جایی دیگر میفرماید: به پا خیز شب را مگر اندکى، نیمى از شب یا اندکى از آن را بکاه.(مزمل، آیات ۲ و ۳)
در آیه ۷۹ سوره اسراء نیز میفرماید: و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله] نافلهاى باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
پرخوابی در روایات معصومین به شدت نکوهیده شده است. پیامبراکرم(ص) نگرانی خویش را از این خصلت چنین بیان میفرمایند: «بر امت خویش بیشتر از هر چیز از شکمپرستی و پرخوابی و بیکارگی و بیایمانی بیمناکم.» (پاینده، ابوالقاسم؛ نهجالفصاحه، انتشارات جاویدان، چاپ دوم،۱۳۷۶ش، ح۱۰۹)
امام علی(ع) نیز میفرمایند: «چه بسیار تصمیمهای روز را که خواب درهم شکند.»(همان، ص۸۱۲، ح ۱۰۱۴۵)چرا که خواب، انسان را از دستیابی به تصمیمهای بزرگی که در زندگی برای پیشرفت و سعادت خود میکشد محروم کرده و او را در وادی حیرانی و محرومیت رها میکند.
در روایات دینی از خواب بهعنوان مستی نیز یاد شده است: امیرمؤمنان میفرماید: «مستی چهار چیز است: مستی شراب، مستی مال، مستی خواب و مستی پادشاهی»(مجلسی، محمدباقر؛ حلیه المتقین، تصحیح عبدالرزاق اعلمی، انتشارات باقرالعلوم(ع)، چاپ اول،۱۳۷۸، ص۲۲۲)
در روایتی نیز امام صادق(ع) پرخوابی را یکی از عوامل عصیان و معصیت الهی شمردهاند: «اولین معصیتهایی که نسبت به خدا انجام شد به شش چیز بود: به محبت دنیا و محبت ریاست و محبت طعام و محبت زنان و محبت خواب و محبت راحتی.»(همان،ص۲۲۲)
در روایات به آثار پرخوابی اشاره شده که همه آنها گواه روشنی است بر اینکه کم خوابی عامل موفقیت انسان و نیز صحت و سلامت تن و روان آدمیاست.
حضرت رسول خدا(ص) پرخوابی را موجب فقر در قیامت دانسته و میفرماید: «از خواب بسیار برحذر باشید؛ زیرا خواب زیاد آدمیرا در قیامت فقیر میکند.»(قمی،شیخ عباس؛ سفینه البحار و مدینهالحکم و الاثار، مؤسسه نشر آستان قدس رضوی، چاپ اول،۱۴۱۶ق،ج۴، ص۵۹۲، واژه «نوم») امام علی(ع) نیز میفرماید: «وای بر آنکه به خواب رفته، که چه اندازه زیانکار است؛ هم عمرش کوتاه و هم مزدش کم است.»(عبد الواحد آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمدعلی انصاری، نشر مؤسسه انتشاراتی امام عصر(ع)، چاپ دوم،۱۳۸۴ش، ص۸۵۵،ح۱۰۶۵۷)؛ زیرا انسانی که گرفتار پرخوابی است از رسیدن به کمالات باز میماند و در آخرت ره توشهای ندارد یا بسیار کم دارد. از همین رو چنین افرادی منفور درگاه الهی هستند؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: «خوردن بدون گرسنگی و خواب بدون خستگی و خنده بدون تعجب، نزد خدا به سختی منفور است.»(پاینده،ابوالقاسم؛ نهجالفصاحه، انتشارات جاویدان، چاپ دوم،۱۳۷۶ش، ص۶۰۴، ح۲۱۱۹)
همانطوری که پرخوابی به سلامت ضرر میزند به دین و ایمان و جان و روان آدمی نیز زیان میرساند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «خوردن و خواب بسیار، جان را تباه و زیان را جلب میکند.» (عبدالواحد آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمدعلی انصاری، نشر مؤسسه انتشاراتی امام عصر(ع)، چاپ دوم،۱۳۸۴ش، ص۵۸۰، ح۷۰۳۴)
همچنین پرخوابی قساوت قلب میآورد و انسان را از کسب حقایق و پیروی از آن دور میکند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: غذایتان را با یاد خدا و نماز، ذوب (هضم) کنید و پس از آن نخوابید که دلهایتان سخت شده قساوت پیدا میکنند. (محمدی ری شهری، محمد؛ دانشنامه احادیث پزشکی، ترجمه دکتر حسین صابری، نشر سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ هفتم،۱۳۸۶ش، ج۲، ص۱۰۴)
کمجماعی
امیرمومنان علی(ع) میفرماید: عبد الشهوه اذل من عبد الرّق؛ بنده شهوت خوارتر از بنده زر خرید است. (میزانالحکمه، ج 13، ص 64)
«شهوت» در لغت مفهوم عامیاست که به هرگونه خواهش نفس و میل و رغبت و تمایل به لذات مادی اطلاق میشود همچنان که اشتهاء نیز به معنی میل و علاقه به همین مفهوم است؛ گاهی علاقه شدید به یک امر مادی را نیز شهوت میگویند. مفهوم شهوت، علاوه بر مفهوم عام، درخصوص «شهوت جنسی» نیز به کار رفته است. واژه «شهوت» در قرآن کریم، هم به معنی عام کلمه آمده است و هم به معنی خاص آن. در این بحث، نظر ما بیشتر به معنای خاص آن است، زیرا آثار مخرب و زیانبار آن بیش از سایر کششهای مادی است.
خداوند میفرماید: اما پس از آنان، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروی نمودند و بهزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید! مگر آنان که توبه کنند و ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند؛ چنین کسانی داخل بهشت میشوند و کمترین ستمیبه آنان نخواهد شد.(سوره مریم، آیات ۵۹و۶۰)
در جایی دیگر میفرماید: خدا میخواهد شما را ببخشد (و از آلودگی پاک کند)، اما آنها که پیرو شهواتند، میخواهند شما به کلی منحرف شوید. (سوره نساء،آیه ۲۷)
امیر المؤمنین(ع) میفرمایند: «الشهوات سموم قاتلات، شهوتها، زهرهای کشنده است که شخصیت و ایمان و مروت و اعتبار انسان را نابود میسازد. (غررالحکم،حدیث ۸۷۶.)
آن حضرت(ع) در جایی دیگر میفرمایند:«امنع نفسک من الشهوات تسلم من الآفات،اگر میخواهید از آفات در امان باشید، خویشتن را از تسلیم شدن در برابر شهوات بازدارید.» (غررالحکم، حدیث ۲۴۴۰.)
اینکه گفته میشود که صحت روان نیز از راه شهوترانی از دست خواهد رفت به دلایل چندی از جمله آیات و نیز این روایت امام بزرگوار، علی(ع) است میفرماید: «الشهوات مصائدالشیطان، شهوات دامهای شیطان است.» (غررالحکم، حدیث ۲۱۲۱.)
شهوترانی موجب میشود تا انسان از عبادات باز ماند و از مسیر تعالی و کمال دور شود. در حدیث دیگری نیز از همان پیشوای پرهیزکاران جهان آمده است: «ترک الشهوات افضل عباده و اجمل عاده؛ ترک شهوتها، برترین عبادت و زیباترین عادت است.» (همان،حدیث ۴۵۲۷.)
به هر حال، شهوترانی موجب بیماریهای جسمی و روحی است. امام صادق(ع) نیز میفرماید:«من ملک نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب و اذااشتهی، حرمالله جسده علیالنار، کسی که به هنگام غضب و تمایل و ترس و شهوت، مالک نفس خویش باشد، خداوند جسد او را بر آتش دوزخ حرام میکند.» (بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۴۳.)
بسیاری از گناهان ریشه در شهوترانی دارد. اسرافی که قوم لوط در پیش گرفته بود به سبب همین زیادهروی بود. از همین رو علی(ع) هشدار داده و میفرمایند:«اهجروا الشهوات فانها تقودکم الی رکوب الذنوب و التهجم علی السیئات، از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را به ارتکاب انواع گناهان و هجوم بر معاصی میکشاند.» (غررالحکم،حدیث ۲۵۰۵.)
این مسئله گاهی بهقدری شدید میشود که به کلی دین انسان را بر باد میدهد،چنانکه در حدیث دیگری میفرمایند:«طاعه الشهوه تفسد الدین،فرمانبرداری ازشهوات نفسانی، دین انسان را فاسد میکند.»(شرح غررالحکم، حدیث ۵۹۸۵) و در تعبیر دیگری میفرمایند: «طاعه الهوی تفسد العقل، هواپرستی عقل انسان را فاسد میکند.» (همان،حدیث ۵۹۸۳)
از لحاظ علمی یک رابطه جنسی معمولی، معادل یک ساعت پیادهروی با سرعت متوسط و یک رابطه جنسی پرحرارت، معادل ۱۵ دقیقه دویدن بروی دستگاه تردمیل(دو ثابت) میباشد، یعنی تقریبا ۲۰۰ کالری انرژی میسوزاند. رابطه جنسی یک فعالیت بدنی- روانی است که تقریبا تمام اعضای بدن انسان را درگیر میکند و به همین دلیل است که انجام مکرر و با فاصله کم آن، که مانع استراحت و جبران انرژی میباشد، برای بدن انسان مضر میباشد. امام صادق(ع) میفرماید میانهروی در آمیزش سلامت آدمیرا میافزاید و عمر را زیاد میکند.(شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، دوره ۲۰ جلدی، چ بیروت، ج ۱۴، ص ۹۶.) همچنین آن حضرت میفرمایند: من اراد البقاء و … فلیقل غشیان النساء، کسی که عمر بیشتری میخواهد، باید با همسرش کمتر آمیزش کند (شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم،دوره ۲۹ جلدی،، ج ۲۰، ص ۲۴۲، ۱۴۰۹ ه. ق).