تابناک کهگیلویه و بویراحمد / اجتماعی ، وجود فرزند ذکور یا همان پسر در استان های زاگرس نشین به دلیل طبیعت سخت و خشن آن همواره از اولویت های هر خانواده بوده و هست ! چرا که این پسران و مردان بودند که به عنوان پشتوانه و حافظ اصلی خانه و ایل محسوب می شدند.
از طرف دیگر در گذشته آوردنِ فرزندِ پسر، قدرت به حساب میآمد و زنان از طریق آن نشان میدادند مادر تواناي «پسرزایی» هستند. این نگاه را بگذارید برابر مادري كه انگ «دخترزايي» ميخورد؛ غافل از واقعیتهای زیستشناختیاي که پدر را تعیینکننده واقعی جنس فرزند میشناسد. بههرحال، این واقعیتی بوده است که خطر هوو و طلاق بیشتر تهدیدی بود در مقابل زنانی که نمیتوانستند پسر بیاورند. درواقع تنها نازايي نبود که میتوانست باعث طلاق و ازدواج مجدد مردان شود بلکه دخترزابودن زن هم میتوانست دلیل یا بهانهای برای این امر بشود. اصولا آوردن فرزند پسر به تعداد زياد برای زنان افتخار محسوب و موجب ميشد كه موقعيت زن در خانواده در مقايسه با زنان ديگر بالاتر باشد.
بههرحال باید دقت کنیم که هم بُعد اقتصادی و هم فشارهای اجتماعي دراینباره دخیل بوده است. فرزند پسر بوده که اساسا عصاي پيري به حساب میآمده است.
آنچه در ادامه می آید گزارشی از زندگی سخت یک خانواده زاگرس نشین در کهگیلویه و بویراحمد است که نتوانسته است یک فرزند پسر به عنوان عصای پیری خود داشته باشد!
اینجا "ادور" است؛ دورافتادهترین روستای دهستان محروم سیلاب و کلوار واقع در مرز استانهای کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری؛ روستایی با 20 خانوار و جمعیتی بالغ بر 100 نفر که کمبود امکانات زندگی را برای ساکنانش سخت و طاقتفرسا کرده است.
خاتون خانم پنج دختر قد و نیم قد دارد. تقدیر نبوده که خاتون خانم پسری داشته باشد. به نظر میرسد که شوهرش از آنهایی است که دلش پسر میخواست و خاتون خانم برای تن دادن به خواسته شوهرش و شاید هم بستن دهان اطرافیان تصمیم گرفته بود آنقدر بچه به دنیا بیاورد و درد زایمانهای پی در پی را تحمل کند تا بالاخره یکیشان پسر شود اما سرنوشت، تقدیر دیگری را برای او و همسرش رقم زده بود.
دختر بزرگش که اصلا سواد ندارد و می گوید شناسنامه هم برایش نگرفته بودند ! به همین دلیل نتوانسته است به مدرسه برود و درس بخواند ! آن ها با گوسفندانشان در یک جا زندگی می کنند ! خاتون خانم میگوید: اگر آغل را یک روز جارو نزنیم بوی بدش اجازه نمیدهد شب بخوابیم. از همسایگی با گوسفندان خاطرات خوشی ندارد شب که میشود ککها خونشان را میممکند.
شوهرش پیر و از کار افتاده است ، بیماری قلبی دارد ، پسری هم ندارد که اکنون بر بازوی وی تکیه کنند ! وضعیت معیشتی مناسبی هم ندارند !
کلیپی از وضعیت زندگی خاتون خانم با 5 دختر قد و نیم قدش!